پوشندۀ کون، آنچه کون را پوشد، ساغری پوش، کفل پوش، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گه خیش با گلاله به سر درکشد فسار وز کوردین کند جل و کون پوش هفت رنگ، سوزنی (یادداشت ایضاً)
پوشندۀ کون، آنچه کون را پوشد، ساغری پوش، کفل پوش، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گه خیش با گلاله به سر درکشد فسار وز کوردین کند جل و کون پوش هفت رنگ، سوزنی (یادداشت ایضاً)
شهری است (به ناحیت کرمان) میان سیرگان و بم. جایی سردسیرو هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 128)
شهری است (به ناحیت کرمان) میان سیرگان و بم. جایی سردسیرو هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 128)